همیشه فکر میکردم باید یه جور دیگه باشم، نمیخواستم موفقیت رو از کسی التماس کنم، میخواستم واقعا برتر باشم. در مقابل فرمولهای رایج موفقیت هم خیلی مقاومت کردم. چند سال اخیر البته تغییر کردم. شاید من نتونستم اونیکه میخوام بشم یا شایدم خاصیت سنه که افتخار آدم به داشته هاش بیشتر از امیدش به نداشته هاش بشه. اینه که وقتی چند روز قبل چاپلوسانه چند تا مزخرف تحویل جناب سرهنگ مقتدر پادگان دادم و اونم با لبخند زردی جوابمو داد حس کردم که دارم پرچم سفید رو بالای سرم تکون میدم.