در یک لحظه واقعا نمیدونستم: آیا باید در دنباله مدفوع به چاه توالت فرو برم؟ یا حقم اینه که پادشاه دنیا بشم!جدا بین این دو تا شک داشتم! گوشهامو را تیز کردم تا صدا را بشنوم، صدایی که اینجور وقتها لابد باید بگه: "هیچکدوم! تو فرصت اینو داری که مثل یه آدم معمولی طعم زندگی رو بچشی"...اما نشنیدم! صدای تلخ سیفون فضا رو پر کرده بود.
نظرات 9 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 03:22 ب.ظ

احتمالاآلان تو چاهی !

شوزن جمعه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 05:32 ب.ظ http://shozenpir.persianblog.com

دکتر اینقدر فکر نکن.

‌کوچیکه دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:29 ق.ظ

هومن جون
آدم وقتی تو دستشوئی نشسته بیشتر از هر چیزی باید دقت کنه، که یادش نره سیفون و بکشه !فکرای دیگرو بریز دور !

[ بدون نام ] دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:49 ق.ظ

من فکر میکنم بهتره یک مقدار خوشبینتر باشید زندگی چیزای قشنگم داره
look on the bright side , and u will be happier.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:03 ق.ظ

بابک پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:57 ق.ظ http://babak-n.blogsky.com

دکتر عزیز هر کی میتونه پادشاه دنیای خودش باشه. یه وقتایی ام خودت بهتر میدونی که باید خودشو بندازه تو کاسه توالت و سیفون رو بکشه.

مینی ژوپ دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 07:02 ب.ظ http://minii.blogsky.com

چرا تو دستشویی غرور پادشاهی از نظر شما گذشت،این مسئله ست..!

ندا شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:26 ق.ظ

اون صدا رو همیشه وقتی میشنوی که منتظرش نیستی!

حانی یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 08:26 ب.ظ

بعضی وقتها شنیدن اون صدا از پادشاهی لذت بخش تر...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد