صدای موزیک بلهوسانه آلبوم خاطرات را ورق میزد. تصاویر جان گرفته و سپس در برابر دود سیگار محو و کمرنگ میشدند. بدنم لمس و گرم شده بود. لبخندها جذاب و آدمها همه ولنگار و سبکسر و دوست داشتنی بودند. در میان این هرج و مرج دلچسب عقربه ها منظم و موذیانه به دوران مهوع خود ادامه میدادند...