نوستالژی.

آدم گذشته رو از پشت یه توری نگاه میکنه: محو و نامشخص؛ اما انگار بعضی جاهای این توری سوراخ شده و میشه از توی سوراخ اون صحنه رو دقیق و واضح دید؛ حتی اگه خیلی دور باشه...
سوم دبیرستان بودیم، خرداد ماه. من تو حیاط داشتم با بچه ها گپ میزدم؛ روزای آخر خوش‌گذرونیمون تو مدرسه بود: از تابستون باید خرخونی رو شروع میکردیم که سر کنکور کم نیاریم؛ اعصابم خورد بود، حوصله درس خوندن اونجوری رو نداشتم، یه لحظه مدرسه رو نگاه کردم و از ذهنم گذشت: نه من نمیخوام دانشگاه برم، نمیخوام باسواد و محترم بشم، نمیخوام پولدار شم، میخوام تا آخر عمرم تو همین مدرسه با دوستام چرتو پرت بگم و دنبال توپ بدوم...درست فکر کرده بودم! /
نظرات 2 + ارسال نظر
مهران شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 04:46 ب.ظ

هممون افسوس گذشته و میخوریم ولی تصویری که تو کشیدی خیلی قشنگه

ثمین شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 04:54 ب.ظ

چرا درست فکرکردی؟ الان مگه به موقعیت بدی رسیدی؟
ولی اگه بخوای وایستی و به گذشته نگاه کنی یه زمانی میرسه که می بینی در گذشته فقط از پشت یه توری به یه سری منظره خیره شده بودی/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد