٬هومن٬، این کلمه با خطی که سیزده سال فارسی ننوشتن حسابی کج و کولش کرده روی آلبوم عکسی که کاوه بهم داده نوشته شده، تا با آلبوم سایر بچه ها اشتباه نشه و من نگاهم رو این کلمه خشک شده؛ حتی برام از خود عکسها هم جالبتره، هنوزم میشه توش رگه هایی از خط سابقش رو دید...
نمیدونم شاید سرنوشت ایرانیا این بوده که همشون آواره باشن و ثمره چندین سال عشق و دوستی رو یه شب تو مهرآباد سقط کنن.
نظرات 7 + ارسال نظر
بابک شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 09:23 ق.ظ http://babak-n.blogsky.com

اول وبلاگ خودمو دیدم. بعد مال تورو .بعد هم مازیار و خشایار.
دکتر هر کاری میکنم نمیتونم به قضیه سرنوشت اینجوری که تو نگاه می کنی نگاه کنم. به نظرم میشه یه خورده قشنگ تر به قضیه نگاه کرد.
به هر حال بشر چند هزار ساله که با این قضیه جبر و اختیار کلنجار میره و هنوز هم معلوم نشده که واقعا موضوع از چه قراره؟

امیر شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 01:23 ب.ظ http://amireghlimi.blogsky.com

سلام
یه نگاهم به مال من بنداز

بابک یکشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 10:00 ق.ظ http://babak-n.blogsky.com

هومن به وبلاگم یه نگاه بنداز . یه چیزی برات نوشتم.

ک دوشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 02:20 ب.ظ http://kkandss.blogspot.com

عالی بود!! عالی.
منم از قربانیان سقط کردن هستم.

مازیار پنج‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 08:45 ب.ظ http://maziar.blogsky.com

به نظرم دو تا پاراگراف ربطی به هم ندارن ولی من میدونم ...

فیروزه جمعه 2 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:27 ب.ظ http://firoozeh.blogsky.com

سلام.نثر ساده و روانی دارین.نوشته هاتون عمیقاٌ برام آشناست.انگار خیلی هم نمی خواستید بزرگ شید.اشتباه فکر کردم؟؟

مهتا یکشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:50 ب.ظ

خیلی خوب می نویسی ، بیشتر بنویس و سعی کن قوی باشی ، در ضمن با اینکه دوست زیاد داری ، اگر کمکی لازم داشتی بدون که من همیشه هستم!!!!! همیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد