من مسئولم، در برابر همه اسباب بازیهای شکسته و داغون شدم، همه گاوها و گوسفندهایی که گوشتشون رو خوردم، همه کاغذهای زرد شده کتابها و جزوههای مثلثات و ادبیات و بیوشیمی و پاتولوژی، در برابر همه خوابهایی که زنگ ساعت ۵:۳۰ صبح پارشون کرد. در برابر همه اون آدمهایی که دود گازوییل سرویس مدرسه منو خوردن، در برابر هزاران لیتر آب تصفیه شده ای که به ادرار تبدیل کردم...ولی به این چشمهای خسته تو آینه اصلا نمیاد که از پس اینهمه مسئولیت بر بیان!
اره
در برابر همه اینا مسئولیم
تا حالا فکرش رو نکرده بودم
معرکه بود.
واقعا عالی بود.به خصوص حسرت برای آب زلال سد کرج و احساس مسئولیت در قبالش!
سلام.بابا دکتر خیلی کارت درسته. من میخوام به منم یه جزوه بدی بتونم اینجوری بنویسم .
برام جالبه که اینقدر زیاد، بعد از مدتها، از یه وبلاگ خوشم اومده... نوشته چهارم آبانت یه جور خیلی خوبی بود، حال و هوای خیلی از شبهای منو داشت، و چه سیال غلیظیست شب.... راستی از نظرت خیلی ممنون.
.
با اینکه خیلی دیر به دیر آپدیت می کنی ولی هر بار با نوشته های کوتاهت کلی حال و هوای آدمو عوض می کنی !
بابت همین ممنونم ...
سلام دوست خوبم...بلاگم رو به روز کردم...خوش حال می شم نظر تو رو هم در مورد شعر اخیرم بدونم....ممنون....فعلا..شاد و خوش...حق
Great stuff doc. Keep up the good work
سلام دوست خوبم هومن عزیز...بسیار ممنون که مرا لایق دونستی و شعرم را خواندی و نظر دادی...اما خیلی کوتاه نوشته یی که مشکل داشت...بسیار علاقه دارم که اشکالات شعرم ( اگر بشود اسم شعر رویش گذاشت ) را به من گوش زد کنی برای نوشته های آینده ام.... و اما تا جایی که من منظور تو را فهمیدم باید این گونه جواب بدهم: من در این شعر همان گونه ابتدایش گفتم از اول هستی و خلقت شروع کردم و تا پایان رفتم ... برای نشان دادن همه ی زنده گی در این شعر مجال نداشتم...و فقط بایست بسیار خلاصه و کوتاه بخش های مهم زنده گی (حداقل زنده گی ی خودم ) را نشان می دادم...این چند گونه گی ی زنده گی را ( البته بخشی از آن را ) با عوض کردن گفتار و نوشتار و وزن شعر نشان دادم(تا چه قدر موفق بوده ام؟؟؟) به هر حال این چند گانه گی ی وزنی در شعر همه خود خواسته بوده است برای نشان دادن مراحل مختلف زنده گی ...منتظر نظرت هستم..فعلا...شاد و خوش..حق
Thanks for visiting Hooman jaan, hope to hear your opinions on my writings
کاش موضوع به همین سادگی بود و به صرف خستگی چشم میشد از زیر بار مسوولیت شانه خالی کرد.
What about me?I think you are responsible to me too.You promissed to me several times to have an appointment out of millitary service.