من مسئولم، در برابر همه اسباب بازیهای شکسته و داغون شدم، همه گاوها و گوسفندهایی که گوشتشون رو خوردم، همه کاغذهای زرد شده کتابها و جزوههای مثلثات و ادبیات و بیوشیمی و پاتولوژی،‌ در برابر همه خوابهایی که زنگ ساعت ۵:۳۰ صبح پارشون کرد. در برابر همه اون آدمهایی که دود گازوییل سرویس مدرسه منو خوردن، در برابر هزاران لیتر آب تصفیه شده ای که به ادرار تبدیل کردم...ولی به این چشمهای خسته تو آینه اصلا نمیاد که از پس اینهمه مسئولیت بر بیان!
نظرات 13 + ارسال نظر
سحر پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:30 ق.ظ http://ghoroob.blogsky.com

اره
در برابر همه اینا مسئولیم
تا حالا فکرش رو نکرده بودم

خشایار پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 05:20 ب.ظ http://ksajadi.com/fblog

معرکه بود.

بابک پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 06:27 ب.ظ

واقعا عالی بود.به خصوص حسرت برای آب زلال سد کرج و احساس مسئولیت در قبالش!

حسین جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:13 ق.ظ http://mahoordad.persianblog.com

سلام.بابا دکتر خیلی کارت درسته. من میخوام به منم یه جزوه بدی بتونم اینجوری بنویسم .

اشکان شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:01 ق.ظ http://ashkandiary.persianblog.com

برام جالبه که اینقدر زیاد، بعد از مدتها، از یه وبلاگ خوشم اومده... نوشته چهارم آبانت یه جور خیلی خوبی بود، حال و هوای خیلی از شبهای منو داشت، و چه سیال غلیظیست شب.... راستی از نظرت خیلی ممنون.

بابک شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 07:41 ب.ظ http://babak-n.blogsky.com

.

نگار شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:06 ب.ظ http://rima-34.persianblog.com

با اینکه خیلی دیر به دیر آپدیت می کنی ولی هر بار با نوشته های کوتاهت کلی حال و هوای آدمو عوض می کنی !
بابت همین ممنونم ...

اردی بهشت یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:36 ب.ظ http://lorca.persianblog.com

سلام دوست خوبم...بلاگم رو به روز کردم...خوش حال می شم نظر تو رو هم در مورد شعر اخیرم بدونم....ممنون....فعلا..شاد و خوش...حق

a persian girl in California دوشنبه 19 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:32 ق.ظ http://www.apersiangirl.blogspot.com/

Great stuff doc. Keep up the good work

اردی بهشت دوشنبه 19 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:17 ب.ظ http://lorca.persianblog.com

سلام دوست خوبم هومن عزیز...بسیار ممنون که مرا لایق دونستی و شعرم را خواندی و نظر دادی...اما خیلی کوتاه نوشته یی که مشکل داشت...بسیار علاقه دارم که اشکالات شعرم ( اگر بشود اسم شعر رویش گذاشت )‌ را به من گوش زد کنی برای نوشته های آینده ام.... و اما تا جایی که من منظور تو را فهمیدم باید این گونه جواب بدهم: من در این شعر همان گونه ابتدایش گفتم از اول هستی و خلقت شروع کردم و تا پایان رفتم ... برای نشان دادن همه ی زنده گی در این شعر مجال نداشتم...و فقط بایست بسیار خلاصه و کوتاه بخش های مهم زنده گی (‌حداقل زنده گی ی خودم ) را نشان می دادم...این چند گونه گی ی زنده گی را ( البته بخشی از آن را ) با عوض کردن گفتار و نوشتار و وزن شعر نشان دادم(‌تا چه قدر موفق بوده ام؟؟؟) به هر حال این چند گانه گی ی وزنی در شعر همه خود خواسته بوده است برای نشان دادن مراحل مختلف زنده گی ...منتظر نظرت هستم..فعلا...شاد و خوش..حق

a persian girl in California سه‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:11 ق.ظ http://www.apersiangirl.blogspot.com/

Thanks for visiting Hooman jaan, hope to hear your opinions on my writings

کاوه جمعه 23 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 06:46 ب.ظ

کاش موضوع به همین سادگی بود و به صرف خستگی چشم میشد از زیر بار مسوولیت شانه خالی کرد.

محسن شنبه 15 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:50 ب.ظ

What about me?I think you are responsible to me too.You promissed to me several times to have an appointment out of millitary service.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد